-
عقایدشو دوست می دارم
پنجشنبه 27 تیر 1392 18:25
-
زمستان است
یکشنبه 2 تیر 1392 21:57
-
یاد روزهایی که شعر می خواندیم و ... شاملو
چهارشنبه 8 آذر 1391 00:17
آنکه می گوید دوستت دارم خنیاگر غمگینی است که آوازش را از دست داده است ای کاش عشق را زبان سخن بود هزار کاکلی شاد در چشمان توست هزار قناری خاموش در گلوی من عشق را ای کاش زبان سخن بود آن که می گوید دوستت دارم دل اندوهگین شبی ست که مهتابش را می جوید ای کاش عشق را زبان سخن بود هزار آفتاب خندان در خرام توست هزار ستاره ی...
-
پیامک
جمعه 6 مرداد 1391 15:08
دارم با مشتریم دعوا می کنم سر کار، مثل همیشه یه کم که زیاده روی می کنم، میگم : "منو ببخشید، من امروز یه ضرر مالی بزرگ کردم، اعصابم به هم ریخته!" با خونسردی جوابمو میده : "کاش همه چیز با پول حل می شد! یه اتفاق بد خونوادگی افتاده برام و ..." یه کم به فکر میرم و آروم میشم! میگم خدایا شکرت ! بی خیال...
-
به وفاتم گذری کن ...
چهارشنبه 21 تیر 1391 21:51
مرجانِ لبِ لعلِ تو، مر جانِ مرا قوت یاقوت نَهَم نامِ لبِ لعلِ تو یا قوت؟ قربان وفاتم به وفاتم گذری کن تا بوت مگر بشنوم از رخنه تابوت
-
اومانیسم ، خودشیفتگی ، حب ذات
دوشنبه 12 تیر 1391 03:05
خیلی از موارد تو این دنیا ، درجاتی از شدت تا ضعف رو به طور پیوسته دارا هستن، و به تعادل رسوندنشون واقعن سخته، علاقه به خود هم یکی از اوناست که از خودخواهی و خود پرستی صرف تا ایثار و فداکاری تمام برای دیگران، دارای درجات متفاوتیه. انسان ها تا حدود زیادی خود شیفته اند! مثال جالب و یه کم گلاب به روتونی هم هست در این مورد...
-
خانه ی دوست
جمعه 26 خرداد 1391 13:57
من دلم می خواهد خانهای داشته باشم پر دوست کنج هر دیوارش دوستهایم بنشینند آرام گل بگو گل بشنو...؛ هر کسی میخواهد وارد خانه پر عشق و صفایم گردد یک سبد بوی گل سرخ به من هدیه کند شرط وارد گشتن شست و شوی دلهاست شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست... بر درش برگ گلی میکوبم روی آن با قلم سبز بهار مینویسم ای یار...
-
من و بزرگواری ؟!
چهارشنبه 24 خرداد 1391 23:18
بدجور زندگی بی رحم شده، بعد از کلی سعی کردن که از آدما ناراحت نشم و رفتار درست خودمو داشته باشم و نمی دونم اخلاقی، ... عرفانی ، ... ، بزرگوارانه برخورد کنم، ولی هر چی زمان میگذره به این نتیجه می رسم که فلسفه وجودی "خوبی که از حد بگذرد، نادان خیال بد کند" هم بالاخره فلسفه ای بوده برا خودش تو این چند وقت از...
-
نوستالژی دور همی
جمعه 12 خرداد 1391 17:34
چقدر حس های زیبایی بود. باد خنک کولر تو گرمای ظهر، درهای باز اتاق یه خونه ی قدیمی با چشم انداز یه حیاط تازه شسته شده و یه باغچه پر از یاس و نارنج و گل محمدی! باورهای ساده ی بچگی : " اصل و نهال گل عرق لطف مصطفاست ..." (1) جمعه بعد از ظهر، کارتون های دوست داشتنی و بعدش یه فیلم سینمایی که فقط هفته ای یکبار می...
-
آغاز و پایان ، با اخوان
چهارشنبه 26 بهمن 1390 12:31
خانهام آتش گرفتهست، آتشی جانسوز. هر طرف میسوزد این آتش، پردهها و فرشها را، تارشان با پود. من به هر سو میدوم گریان، در لهیب آتش پر دود؛ و زمیان خندههایم، تلخ، و خروش گریهام، ناشاد، از درون خستهء سوزان، می کنم فریاد، ای فریاد! ای فریاد! خانهام آتش گرفتهست، آتشی بیرحم. همچنان میسوزد این آتش، نقشهائی را که من...
-
برادر هم دوست به
سهشنبه 11 بهمن 1390 13:12
سال 69 بود،سال اسب یادمه، تو آخرین ساعات شب 12 بهمن اومدی و چقدر ذوق زده بودم که تو رو کنارم دارم، فردای اون شب معلم سوم ابتداییم ازم پرسید "خیلی خوسحال به نظر میرسی، چقدر دوستش داری؟" و من جواب دادم :"اونقدر که نمیخواستم امروز بیام مدرسه" و هر دو باهم خندیدیم ... خیلی دوسِت داشتم و دارم و هیچ حس...
-
خواب زمستانی
جمعه 2 دی 1390 19:22
با شروع زمستان ، اینجا به یه خواب زمستانی فرو میره ، من که همین طوریشم دیر به دیر آپ می کردم، وای به حال از این به بعدش ... البته می نویسم هنوز، خیلی بیشتر از پیش، جایی همین گوشه کنارا ... امیدورام زمستون همتون پر از شادی باشه و سلامتی
-
عشقی که 9 ساله شد
شنبه 26 آذر 1390 10:34
باز اومدم اینجا حرفای دلمو بنویسم ، کلیک کردم تو عنوان یادداشت، عنوان این پستو خودت نوشته بودی ، تو همین کامپیوتر، یک سال و نیم پیش ... خیلی دلتنگم ... دلتنگ اون روزا ... نمی دونم چی شد، هنوزم باورم نمیشه... کلن نمی دونم! حتا نمی دونم این چیه که نمیذاره ازت متنفر بشم، آروم بشم، رهات کنم و برم ... آ ن 1 : یه فاصلهی...
-
پیروز شد انقلاب ...
چهارشنبه 23 آذر 1390 22:22
عربی : ثلث قرن محدودیت ، تفکیک جنسیت ، ... پارسی : نسلهای سوخته ، همه فریبکار و دروغگو و ... شیرجه زنان در یک وجب آب اگر گیر آید ... خیانت اپیدمی نسل ماست، هر چه هم زندگی در ممالک آزاد را اینجا در ذهنت به یاد بیاوری یا فرض کنی، فقط فرض کرده ای ، زندگی در فضای این مملکت باز هم بیمارت می کند ...
-
من، بلعم، یک مسافر ...
شنبه 19 آذر 1390 22:21
می خواهم بازگردی، می خواهم بازگردم، می خواهم زمان به عقب بازگردد، به آن روزهای خوب ... اما نه، می خواهم من و تو و زمان به جلو بازگردیم، به این روزهای عالی ... من که ترک کرده ام اعتیادم را به تو، پس چرا در تمام عاشقانه هایم هنوز هم هستی ؟ تو رفتی و هیچ آمدنی تنهاییم را درمان نکرد پ ن : ماشین شیشه دودی چقدر از کافی نت...
-
قهوه ی تلخ
سهشنبه 15 آذر 1390 12:15
حکایت عشق من به تو حکایت "قهوه" ایست، که امروز به یاد تو ، تلخِ تلخ نوشیدم! ... که با هر جرعه بسیار اندیشیدم ، که این طعم را دوست دارم یا نه! و آنقدر گیر کردم بین دوست داشتن و نداشتن، که انتظار تمام شدنش را نداشتم! و تمام که شد فهمیدم ، باز هم قهوه می خواهم! حتی تلخِ تلخ! شبیه باز هم خواستن من به ماندن با...
-
ترک اعتیاد
سهشنبه 8 آذر 1390 09:54
اپیزود یک : تو مدتهاست مرا ترک کرده ای ، من هم باید ترک کنم اعتیادم را به تو ... اپیزود 2 : ابر محبتت را باد برده در شوره زاری دور می بارد و باغچه ی دل من از بی آبی به زودی خواهد پژمرد ...
-
ژان والژان مُرده
یکشنبه 22 آبان 1390 11:31
من خود،به تو پرِ پرواز دادم، اما... به همه گفتم درب قفسش باز بود و... پرید... این روزها همه ی شخصیت ها، لب مرز اختلالند آنقدر که اعتماد و محبت دوباره ی اسقف هم، هیچ تحولی در ژان والژان های زمان ما ایجاد نمی کند ... برعکس با قدرت بیشتری فریبت می دهند ...
-
در این تیره شب های غمگین ...
دوشنبه 16 آبان 1390 09:10
تا تو رفتی، همه گفتند: از دل برود هر آنکه از دیده برفت و آن لحظه تا ناباوری، غصه به من خندید. کاش می آمدی و می دیدی که در این کلبه خالی، هنوز شمع یاد تو می درخشد. شیشه ی پنجره را باران شست از دل من اما ... خنده ام می گیرد، چه تمنای محالی دارم. این روزها ساده می خواهم بگویم هنوز هم دوستت دارم گاهی خدا را هم یک جور دیگر...
-
برای خورشیدی که نخواستم بتابد ...
پنجشنبه 21 مهر 1390 21:12
اوایل مهر است، عکس بچه های هم سن و سالت را میبینم که به Kinder Garden می روند (1)... می دانی اگر بودی امروز به تو هم لباس می پوشاندم و با اشتیاق بی حدی تا دم در پیش دبستانی می رساندمت؟! اعتراف می کنم که 6 سال پیش ترسیدم! هنوز مرد نشده بودم که نترسم! عملن به "خدایا به امید خودت نه به امید خلق روزگار" (2)...
-
قطره برای خودش دریاست ...
دوشنبه 18 مهر 1390 18:57
-
تصلیم
دوشنبه 21 شهریور 1390 20:57
این روزها هوایم "اسلام" شده، " هَمَه چیز دارد " ، آفتابی ، نیمه ابری ، ابری، همراه با مه غلیط صبحگاهی، بارش های پراکنده ی شبانگاهی، کمی تا قسمتی از هر چیزی! نمی دانم " جبهه پایداری " به سمت من در حرکت است یا " طوفان آیرین " ؟ خلاصه " دنیای این روزای من ... " . می دانی...
-
حس های نگفتنی
شنبه 5 شهریور 1390 23:56
نمیدونم براتون پیش اومده یا نه وقتی یه حسی رو با کلی ذوق کشف می کنی و با خودت فکر می کنی چرا این همه وقت به ذهنت نرسیده، و عجب حس جالبیه و ... اما وقتی برای بقیه تعریف می کنی، بدون اینکه براشون جالب باشه میگن : "آره دقیقن می فهمم! منم این حس رو مدت ها پیش داشتم! بعد اینطوری میشه و ... و دیگه جالب نیست"...
-
چطوری میشه خوب موند؟
شنبه 29 مرداد 1390 22:10
پیشترا که اعتقادات خفن مذهبیم پر رنگ بودن فکر می کردم حتما باید بهشتی باشه و ثوابی تا آدم کار صواب بکنه و اصولن خوب بودن و خوب کردن (اگه میثم [1] برداشت بد نکنه) بدون پاداش مفهومی نداره و آخر بحث با یه لحن حاکی از عصبانیت می گفتم "مگه دیوونه ام که خودمو از خیلی از گناهان و لذت ها محروم کنم بدون اینکه آخرتی و...
-
زمستان است
چهارشنبه 26 مرداد 1390 09:48
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت، سرها در گریبان است . کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را . نگه جز پیش پا را دید ، نتواند ، که ره تاریک و لغزان است . وگر دست محبت سوی کس یاری، به اکراه آورد دست از بغل بیرون ، که سرما سخت سوزان است . نفس کز گرمگاه سینه می آید برون، ابری شود تاریک . چو دیوار ایستد در پیش چشمانت...