این نکته را وقتی غنچه بودم فهمیدم :

تا لب به خنده وا نکنی گل نمی شوی

این نکته را وقتی غنچه بودم فهمیدم :

تا لب به خنده وا نکنی گل نمی شوی

یاد روزهایی که شعر می خواندیم و ... شاملو

آنکه می گوید دوستت دارم
خنیاگر غمگینی است

که آوازش را از دست داده است


ای کاش عشق را

زبان سخن بود



هزار کاکلی شاد در چشمان توست

هزار قناری خاموش

در گلوی من



عشق را

ای کاش زبان سخن بود



آن که می گوید دوستت دارم

دل اندوهگین شبی ست

که مهتابش را می جوید


ای کاش عشق را

زبان سخن بود



هزار آفتاب خندان در خرام توست

هزار ستاره ی گریان

در تمنای من



عشق را

ای کاش زبان سخن بود...

پیامک

دارم با مشتریم دعوا می کنم سر کار، مثل همیشه یه کم که زیاده روی می کنم، میگم : "منو ببخشید، من امروز یه ضرر مالی بزرگ کردم، اعصابم به هم ریخته!" با خونسردی جوابمو میده : "کاش همه چیز با پول حل می شد! یه اتفاق بد خونوادگی افتاده برام و ..." یه کم به فکر میرم و آروم میشم! میگم خدایا شکرت ! بی خیال پول! و براش دعا می کنم.

بعد یه پیامک براش میاد و از ته دل شاد میشه و میگه : مشکل تا حد زیادی حل شد! و من فکر میکنم که چقد پیامک ها جا افتادن تو زندگی امروزی و چقد خوبه که میشه پیامک داد خیلی چیزارو.

عصر همون روز برای پاکسازی موبایلم پیامک های قدیمیمو چک می کنم. من و این همه خوشبختی؟ از خیلی از دوستان و اقوام چقدر ابراز محبت های قشنگ دارم! که بعدن حسشون عوض شد و چهره واقعی خیلیاشونو شناختم!

یکی نیست بگه آخه بی معرفتا! ایرادی نداره که حستون عوض بشه یا اصلن حس اون موقعتونو انکار کنید الان!! ولی پیامک با همه ی خوبیاش یه بدی داره که موندگاره و من تکلیف این دل بی صاحبمو نمی دونم وقتی دوباره پس از مدت ها میخونمشون ...


پ ن 1 :از بچگی سر کلاس درس هم با درس های جدید دیر ارتباط برقرار می کردم، خیلی راحت تغییرات تو ذهنم جا نمی افته! تازه فهمیدم این ایراده منه وگرنه همه ی آدما دم دمی مزاج و دچار تغییرات مداومند و نمیشه احساساتشون رو ثابت فرض کرد!!!


پ ن 2 : بی خیال برنامه ریزی برای آینده و گرفتن دکترا و ... شدم، اوضاع بچه ها تو غربت و وضعیت اعضای هیات علمی دانشگاه رو دارم میبینم که چقد سختی می کشن این روزا ! میخوام کارایی کنم که از ته دل دوس دارم ، دارم میرم کلاس بعد از مدت ها بالاخره رفتم! سی لا سول فا می ر دو ...

به وفاتم گذری کن ...

مرجانِ لبِ لعلِ تو، مر جانِ مرا قوت
یاقوت نَهَم نامِ لبِ لعلِ تو یا قوت؟


قربان وفاتم به وفاتم گذری کن

تا بوت مگر بشنوم از رخنه تابوت