این نکته را وقتی غنچه بودم فهمیدم :

تا لب به خنده وا نکنی گل نمی شوی

این نکته را وقتی غنچه بودم فهمیدم :

تا لب به خنده وا نکنی گل نمی شوی

اومانیسم ، خودشیفتگی ، حب ذات

خیلی از موارد تو این دنیا ، درجاتی از شدت تا ضعف رو به طور پیوسته دارا هستن، و به تعادل رسوندنشون واقعن سخته، علاقه به خود هم یکی از اوناست که از خودخواهی و خود پرستی صرف تا ایثار و فداکاری تمام برای دیگران، دارای درجات متفاوتیه.

انسان ها تا حدود زیادی خود شیفته اند! مثال جالب و یه کم گلاب به روتونی هم هست در این مورد که روانشاسا میگن : مادر با وجود تمام علاقه و مهر مادری مشهورش، باز در تمیز کردن و بوییدن مدفوع بچش کراهت داره ولی در مورد خودش نه!!! و این یه خودشیفتگی پنهان و واقعیه!

اما از این که فراتر بریم ، نسل ما امروز تو روابط و دوستیهاش به تناسب ماشینی شدن داره شدیدا به سمت اومانیسم میره، و این شدت از رقابت هر کی به فکر خویشه ، بین دوست و خواهر و برادر و فامیل و ... به سمت همسر و فرزند و معشوق هم کشیده شده، و جالب اینجاست که چون این خودخواهی و سرگرم لذت ها و مسائل خود بودن و اهمیت ندادن به احساسات و نیازهای طرف مقابل، نا خود آگاه شما رو کم توجه میکنه ، در کوتاه مدت علاقه ی طرف مقابل رو بیشتر بر می انگیزه! و طرفتون متوجه خودخواهی پنهان شما نمیشه، البته تا مدتی!

نمیدونم این خوبه یا بد ولی دیگه نه تنها از دوستی ها و رفاقت های ناب قدیمی خبری نیست بلکه از ازدواج و مسئولیتاشو گذشت ها و فداکاری هاش حتا برای بچه ها، اونطوری که پدر و مادرهامون که نسل قبلی بودن با ما رفتار می کردن کمتر میشه نمونه ای پیدا کرد ! شایدم آدما حق دارن که به فکر خودشون باشن و به خودشون برسن ولی حس ناب ایثارهای پدرانه و گذشت های مادرانه ، عشق های حماسی ، و دوستی های فردینی رو دیگه فقط باید تو قصه ها جستجو کرد ...

نظرات 9 + ارسال نظر
دوست چهارشنبه 14 تیر 1391 ساعت 21:39

http://wikiseda.org/download.php?id=423

بسیار مربوط بود به این پست ، ممنونم دوست جون!

نمی دونم اگه برگردیم عقب ...
داش آکل به عشق کی سر میکنه ؟ ...

دوست پنج‌شنبه 15 تیر 1391 ساعت 22:34

نمی دونم می تونی یا نه! ولی سادگیتو ادامه بده....گرچه
"دوره ای که عاقلاش زنجیرین/ سوته دل شدن یه دیوونگیه"

نه این که نشه، اتفاقن این پست و این کامنتا برا اینه که بشه و میشه بازم ساده بود ... ولی واقعن تفاوت امروز با یه نسل قبلش خیلی زیاد شده

آبانِ آذر جمعه 16 تیر 1391 ساعت 01:40

چه خوب بود این پست..

ولی خودم فک میکنم میتونست بهتر باشه، شاید عمق مطلبی که تو ذهنم بود رو نتونستم برسونم

دوست جون!! شنبه 17 تیر 1391 ساعت 00:11

چی بگم الان؟؟

من که خودشیفته نیستم...اصن..!!

جدی؟ فک کنننننننن!

abek شنبه 17 تیر 1391 ساعت 13:00

in rooza adama fek mikonan kheili zerangan va baghie GAV hastan baray hamin in raftara be vojoud miad

تا حدودی باهات موافقم ابک! ولی خب اگه فکرم نکنن که زرنگن بازم همینن

دل پاک یکشنبه 18 تیر 1391 ساعت 02:32

آهّان...
دوباره از اون پست ها نوشتی که کامنت دارم اندازه 10تا پست براش
اما سعی می کنم خلاصه بنویسم، خواستی رودررو با هم فک میزنیم
اول که ایثار هم نوعی خودخواهیه،البته از نوع زیباش البته،خودخواهی واقعیته و فقط باید خوش سلیقه بود توش، اسراف هم نباید کرد...
دوم اینکه از بوی اَنِ خودت بدت نمیاد بخاطر عادته، وگرنه برین بزار بمونه بعد دو روز بو کن ببین بدت میاد یا نه؟! (گلاب رو هم الکی خراب نکن)
اگه نسل گذشته با گذشت بیشتر حال میکرد بخاطر سلیقش بود، نسل جدید شاید مثل اون زمان با گذشت مورد نظر شما حال نمیکنه ولی اینطور که شما هم میفرمایید نیست، روابط متقابل باگذشت و خوب هم گیر میاد...
مهم اینه که گذشت وظیفه نیست و نباید از کسی توقع گذشت داشت، حتی اگر براش گذشت کردی...
وقتی توقع بیاد وسط اصل گذشت میره زیر سوال، دیگه اسمش گذشت نیست، وظیفست
باید دید گذشت برای خودت در چه جایگاهیه؟!اگه با توقع و نظر گذشت میکنی، درحقیقت گذشت نمیکنی، معامله میکنی، همیشه در چنین معاملاتی همه فکر میکنن که بیشتر گذشت کردن، و کُذت قصه هستن...
گذشت با دل صاف و بدون توقع به دل میشینه، و حتماً جواب هم میگیره، حتی تو همین نسل درب و داغون ما، گاهی قضاوت باگ داره، که اونهم از خودخواهی ناشی میشه...
سوماً عشق های حماسی و دوستی فردینی رو شما خلق کن ما سوت بلبلی میزنیم برات، پوسترت رو هم میچسبونیم به دیوار اتاقمون

باشه بابا! تو خوبی من که نمیگم خودم گلم ولی خودخواهی مد نظر پستم یه جورایی با "باسن لرزان بقیه" عجین شده این روزا جایی که تضاد منافع پیش میاد : یه مثال خیلی سادش : فرض کن نصفه شب از گرما بیدار میشی و دوست سرماییت کنارت خوابه و کولر خاموش، حاضری تا صبح نخوابی و عرق کنی یا کولرو روشن کنی اون سرما بخوره و خودت حال کنی؟
مثال بوی ان یه مثال روانپزشکی مصطلحه در توصیف خودشیفتگی، چه بسا خیلیا خوششونم میاد ازش!
کجا نسل قدیم با گذشت حال می کرد؟ اونام اذیت می شدن، گریه می کردن ، عذاب می کشیدن ولی کاری رو که فک میکردن درسته انجام می دادن، بدون خودخواهی و با نگاه از بیرون به خودشون و دیگران نه از موضع بالا به دیگران! در مورد توقع گذشتم من بحثی ندارم ولی کسی که در پاسخ گذشتت، خودخواهی نشون میده لایق گذشت بعدی نیست!
فقط در مورد گذشت با دل صاف باهات موافقم
سوما : منو چه به این کارا؟

آبانِ آذر دوشنبه 19 تیر 1391 ساعت 12:14

:))
عمق مطلب تو دل همه مون هست..
یک حرف بس است!

در خانه اگر کس است ؟

دوست شنبه 31 تیر 1391 ساعت 21:28

اینا رو هم داشته باش ;)
http://wikiseda.org/track.php?id=10172
http://wikiseda.org/track.php?id=7316

تو که منو مردی! با این آهنگات! همونایی که خیلی دوس دارم، مرسی دوستم

دوست جمعه 6 مرداد 1391 ساعت 20:54

سلیقمون یکیه!!!
و البته سادگیمون!
خیلی هوس کردم ببینمت! باور کن!

بله یکیه باعث افتخاره دوستم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد